همه ی زندگیم هستی
عکس تولد یکسالگی هستی
قربون خنده های شیرینت عسلم این عکس خوشگل رو با دختر خالم سحر رفتیم روز تولدت 19 تیر 92 عکاسی مامانی (پردیس) گرفتیم . همکاران و دوستان خیلی به مامانی لطف داشتن خدا براشون خوش بخواد ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
15:04
هستی و ماهی عید
ملوسکم هستی جان قبل از تحویل سال نو آماده شدیم که بریم خونه بابابزرگ ، به زور ازم خواستی تنگ ماهی رو بیارم برات ، وقتی ماهی رو دیدی با ذوق و خنده که تو عکس معلومه بدون اینکه گول زنکت رو در بیاری گفتی لولو ، هنوزم که هنوزه ماهی ببینی میگی لولو فذقی هم نداره سرخ شده باشه یا خام ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
13:39
هستی و مقنعه ی مامانی
دورت بگردم مامانی ، هنوزم که هنوزه عاشق مقنعه هستی و مدام باید از سرت درش بیارم حتی یه بار هم مقنعه رو شکافتی مامان مجبور شد دوباره بدوزتش ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
2:31
اوه اوه غضب هستی خانوم
کودکی مامانِ هستی
نازگلم هستی جان ، اینم بچگی مامانت (سال 59) ، عشق کن ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
2:21
امروز 25 تیر 93
قربونت بشم عسلم ، اینقد خوشگل امروز کلمه ی بازی رو بیان کردی ، میگم بگو بازی میگی باسی ، میگم بگو مرسی میگی پیسی ، و باز دوباره میگم بگو آآآآآآآآآب میگی با ، مادر چرا همین کلمه ی آسون رو نمی تونی بگی آخه من چکار کنم می ترسم هنوز یه جمله هم نمی تونی بیان کنی . همسن هات بخدا حرف میزنن . ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
2:17
هیس هستی خوابه :)
هستی تو خوابم مراقب خودشه ،خوش بحالت مامانی، خبر داری چکار کردی با مامان ، مامان تا صبح از بی خوابی و کم خوابی گریه میکرد ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
2:09
هستی و زمستون 91
قند و نباتم هستی جان روز 5 شنبه ساعت 7 و 30 دقیقه بود که باید میرفتم دانشگاه ، مامانی توی اون هوای سرد تورو خوب پوشوند که خدایی نکرده سرما نخوری ، بعد با عمو آل کرد (همکار و همکلاسی و دوست بابایی) از همه مهمتر برادر بزرگترم ، رفتیم دانشگاه . اون روز تا عصر کلاس داشتم مامانی . دلم برات پر کشیده بود عسلم ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
2:02